کد قالب کانون مجموعه ای از پرسش و پاسخ های كاربران درباره امام علی (ع)

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان کانون فرهنگی وهنری کریم اهل بیت شهر سلامی و آدرس kanoonemamhassan24.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4760
بازدید دیروز : 1574
بازدید هفته : 7560
بازدید ماه : 21843
بازدید کل : 48598
تعداد مطالب : 2939
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

نویسنده : مهدی احمدی واکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 5 بهمن 1402

باباجونم روزت مبارک وضعیت واتساپ

مجموعه ای از پرسش و پاسخ های كاربران درباره امام علی (ع)

 

درحالیكه حضرت امام علی ع درمحراب نماز محو خدا بودند چگونه هنگام آمدن گدا متوجه شدند و انگشتر را به او دادند!!

دوست گرامی!

این پرسش از دیر باز مطرح بوده است. فخر رازى یكی از مفسرین اهل سنت نیز آن را در كتاب خویش مطرح كرده است. در جواب این سؤال باید گفت: اولا) ذكر این نكته نیز لازم است كه معنى غرق شدن در توجه به خدا این نیست كه انسان بى اختیار احساس خود را از دست بدهد، بلكه با اراده خویش توجه خود را از آنچه در راه خدا و براى خدا نیست برمى گیرد. ثانیا) آنچه با روح عبادت سازگار نیست، توجه به مسائل مربوط به زندگى مادى و شخصى است و اما توجه به آنچه در مسیر رضاى خدا است، كاملا با روح عبادت سازگار است و آن را تاكید مى كند. ثالثا) شنیدن صداى سائل و به او كمك كردن توجه به خویشتن نیست، بلكه عین توجه به خدا است. امام على(علیه السلام) در حال نماز از خود بیگانه بود نه از خدا، و مى دانیم بیگانگى از خلق خدا بیگانگى از خدا است؛ و به تعبیر روشن تر، پرداختن زكات در نماز انجام عبادت در ضمن عبادت است.

با توجه به این سه مطلب می توان درِیافت كه امیرالمؤمنین(ع)، در جریان مذكور، با تسلط بر همه قوای نفس توانسته است دو عمل عبادی را با توجه كامل به عبودیت الهی ـ كه روح همه عبادتهاست ـ انجام دهد. جالب اینكه فخر رازى تعصب خود را بجائى رسانیده كه اشاره على(علیه السلام) را به سائل براى اینكه بیاید و خودش انگشتر را از انگشت حضرت بیرون كند، مصداق فعل كثیر كه منافات با نماز دارد، دانسته است، در حالى كه در نماز كارهائى جایز است انسان انجام بدهد كه به مراتب از این اشاره بیشتر است و در عین حال ضررى براى نماز ندارد؛ تا آنجا كه كشتن حشراتى مانند مار و عقرب و یا برداشتن و گذاشتن كودك و و حتى شیر دادن بچه شیر خوار را جزء فعل كثیر ندانسته اند؛ پس چگونه یك اشاره جزء فعل كثیر می شود!!!؟؟؟ حاصل سخن آن كه احسان امیرالمؤمنین به سائل در حال نماز نه نماز را باطل می كند، و نه اینكه با توجه به ذات اقدس پروردگار منافات دارد.

 

*******************

 

شجاعت علی (ع) و نمونه هایی از فداكاری آن حضرت در عصر بعثت را بیان كنید.

شجاعت حضرت علی(ع) سراسر دوران بعثت را فراگرفته است. اما از نمونه های زبانزد ایشان می توان از شجاعت او در "لیلة المبیت" كه ایشان در بستر پیامبر(ص) خوابیدند، و در جنگ خندق و نبرد عظیم او با پهلوان عرب "عمرو بن عبدود"، و همچنین در جنگ خیبر و كندن درب عظیم خیبر با نیروی ملكوتی خویش، و هم نبرد با "مرحب" پهلوان خیبر و... را می توان نام برد. برای تفصیل بیشتر به كتاب "فروغ ولایت"، نوشته آیت الله جعفر سبحانی رجوع فرمایید.

*******************

 

 

اهمیت حقوق اجتماعی از دیدگاه حضرت علی (ع) را تبیین كنید.

دوست محترم!

در خصوص حقوق اجتماعی و اهمیت آن در نزد امام متقین علی(ع) سخن بسیار بیشتر از آن است كه بتوان در این مختصر آورد؛ اما به نمونه هایی اندك اشاره می نماییم. او حق را گرفتنی می دانست، و در عین حال می فرمود: "مرد را سرزنش نكنند كه چرا كه حقش را با تأخیر می گیرد، بلكه سرزنش در آن جاست كه آنچه حقش نیست بگیرد."(نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، حكمت166)

در خطبه 216 نهج البلاغه كه در صحرای صفین ایراد شده به زیبایی تمام حقوق اجتماعی و حقوق متقابل رهبر و مردم را بیان می فرماید: "پس از ستایش پروردگار! خداوند سبحان برای من بر شما به جهت سرپرستی حكومت حقی قرار داده، و برای شما همانند حق من، حقی تعیین فرموده است. پس حق گسترده تر از آن است كه وصفش كنند، ولی به هنگام عمل تنگنایی بی مانند دارد. حق اگر به سود كسی اجرا شود ناگزیر به زیان او نیز روزی به كار می رود، و چون به زیان كسی اجرا شود روزی به سود او نیز جریان خواهد داشت... در میان حقوق الهی، بزرگ ترین حق، حق رهبر بر مردم و حق مردم بر رهبر است؛ حق واجبی كه خدای سبحان بر هر دو گروه لازم شمرد و آن را عامل پایداری پیوند ملت و رهبر و عزت دین قرار داد... آن گاه كه مردم حق رهبری را اداء كنند و زمامدار حق مردم را بپردازد، حق در آن جامعه عزت یابد و راه های دین پدیدار، و نشانه های عدالت برقرار، و سنت پیامبر(ص) پایدار گردد، پس روزگار اصلاح شود..."

چنانچه می بینید بیانی بسیار رسا در اهمیت و رعایت حقوق متقابل اجتماعی است.

سپس امام حقوق را برمی شمارد. امام علی(ع) حتی از حقوق حیوانات هم سخن گفته است ـ (ر.ك. به نامه 25 نهج البلاغه، ترجمه دشتی) ـ و نسبت به غیرمسلمانان نیز حقوقی قرار داده كه رعایت آن ضروری است. چنانچه برای پیرمرد نصرانی، كه به علت كهولت سن گدایی می كرد، از بیت المال مقرری تعیین كرد، و فرمود چگونه تا توان داشت در خدمت گرفتید و حال كه ناتونا شده واگذاشته اید؟!

عهدنامه مالك اشتر نیز حاوی بیانات عالی در این باره می باشد.

به شما توصیه می كنیم از مجموعه چهل جلدی "از چشم انداز امام علی(ع)"، كتاب های "حقوق متقابل حكومت و مردم"، "حقوق اقلیت ها"، "نظارت بر دولت"، "مخالفان سیاسی" و... را ملاحظه بفرمایید.

*******************

 

امام علی می دانست كه شهید می شود پس چرا به مسجد رفت؟

با سلام و عرض تحیت.

در پاسخ به سؤال شما توجهتان را به این نكته مهم جلب می كنیم كه علم دو جور می تواند باشد: گاهی علم مقدمه اختیار و عمل اختیاری انسان می شود، و گاهی خود انتخاب و اختیار و ما حصل افعال اختیاری است.

توضیح اینكه یك بار شما قبل از تصمیم خود به كاری فكر و مشاوره می كنید و راهی را بر می گزیند. اگر در این مرحله مطلبی از غیب هم به شما خبر دهد كه فلان كار را بكنید یا نكنید، پر واضح است كه ترتیب اثر می دهید و باید هم بدهید. چنانچه اگر رویای صادقه ای هم دیده باشید همین كار را می كنید. سرپیچی از علم در این مرحله ناشایست و مورد مذمت است. اگر قطع یا ظن بالا به وجود خطری در یك مسیر دارید، آن مسیر را اختیار و انتخاب نباید بكنید.

اما در نوع دیگر، علم قبل از انتخاب و اختیار نیست، بلكه علم، در این نوع محصول و نتیجه آن انتخاب كامل و درست را به فرد نشان می دهد. فرض كنید هاتفی از غیب به ما خبر داد كه مرگ تو فردا فلان جور اتفاق خواهد افتاد؛ معلوم است این دیگر مقدمه انتخاب و اختیار نیست. علم به فرجام، ماورای افعال اختیاری است، یعنی نتیجه همه اعمال و افعال فردا به آنجا ختم می شود.

پر واضح است این علم دیگر منشاء ترتیب اثر در انتخاب و اختیار نیست و معنا ندارد كه به تبع آن مذمتی به شخص تعلق بگیرد.

به بیان دیگر می توان گفت علم قسم اول در چهارچوبه اختیار و قدرت انتخاب انسان شكل می گیرد، و هیچ پارامتر دیگری در آن تاثیر ندارد. اما علم دوم از ماورای اختیار انسان و با لحاظ تقدیر حاكم بر عالم ـ كه خارج از تدبیر انسان است ـ پیدا می شود و عناصری غیر از اختیار انسان در آن دخیل است.

مثلاً گر چه عمل اختیاری خود مثل رفتن به مسجد را می بیند، اما قضاء حتمی الهی بركشته شدن توسط فلانی در فلان ساعت را هم می بیند. از اینرو این علم اصلاً تكلیف آور نیست. همین را می توان در جملات حسین بن علی(ع) دید؛ آنجا كه وقتی از خطر پیش رو به او می گویند خود حضرت با علم و قطع بیان می كند كه می دانم فرجام كار چیست؛ اما خدا خواسته تا مرا كشته ببیند؛ یعنی تكلیف فعل و انتخاب مرا خدا مشخص كرده كه باید قیام كنم.

اما فرجام آن چیست؟ خودم هم می دانم، ولی علم به آن فرجام منشاء تغییر تصمیم نمی شود.

پس سؤال شما از امام علی(ع) و امام حسین(ع) و … در حقیقت سؤال از فعل خدا است كه مثلاً چرا امام علی(ع) باید این چنین كشته شود؟

تو گوئی ما باید به علم عادی خود (قسم اول) ترتیب اثر دهیم، چون نمی دانیم قضاء حتمی الهی به آن معلوم تعلق گرفته یا نه؟ پس نباید به دست خود، خود را به هلاكت بیندازیم.

ولی اگر به طریقی این قطع هم به علم ما اضافه شد كه این اتفاق كه فردا قرار است بیفتد، قضاء حتمی الهی برای تو خواهد بود، دیگر قطع به خطر موجب تغییر مسیر نمی شود.

پس اینكه چرا علی(ع) با علم به شهادت به مسجد می رود، چون دو علم با هم جمع شده؛ هم می داند ابن ملجم آمده و قصد ترور او را دارد، و هم می داند خدا همین را برای مرگ او مقدر كرده است. این علم منشاء تصمیم به خلاف نمی شود؛ و لذا با پای خود مثل یك فرد بی خبر از هر دو عالم به مذبح می رود. این اوج بندگی یك فرد است.

ما هم به سوی قضاء محتوم خود می رویم، و با هر نفسی به مرگ و اصل خود كه در موعودی مقدر و مكانی مقرر است، می رویم؛ اما نا آگاهانه و بی خبر. اما مردان الهی با علم به آن فرجام همین قدمها را بر می دارند و آن علم موجب نمی شود تا از انسانهای دیگر متمایز شده، جور دیگر زندگی كنند تا بتوانند مثلاً از مرگ حتمی جان سالم بدر برند و هزاران سال عمر كنید.

پس این نوع علم، علم به قسمت جبری و اختیاری زندگی است؛ و لذا نمی تواند منشاء تصمیمات اختیاری باشد، بخلاف وقتی كه علم تنها به قسمت اختیاری زندگی تعلق بگیرد.

برای تبیین این مسئله به طرق دیگری هم می توان سخن گفت كه در عین حال كه صحیح است با این بیان هم منافات ندارند. ولی همین بیان را كافی دانستیم.

با التماس دعا

 

*******************

چرا نام حضرت علی در قرآن نیامده؟

با سلام و تحیت.
دوست عزیز.

 

اینكه چرا نام امیرالمومنین علی(علیه السلام) به طور خاص، و یا دیگر ائمه(ع) در قرآن نیامده، جواب كلی در چنین سؤالهایی كه به فعل الهی و حكمتهای او بازمی گردد، آن است كه خود خدا می داند كه علت فعل او چه بوده است، و هر آنچه كه بگوییم احتمالاتی است كه با توجه به قرائن، به ذهن بندگان خدا رسیده است. یكی از احتمالات قابل توجه كه مرحوم امام خمینی در "كشف الاسرار" فرموده اند این است كه دشمنی قریش با اهل بیت(ع) و استمرار خط ولایت و خلافت در این خاندان به حدی بوده كه وضوح بیش از آن چه در قرآن هست، موجب آن می شده كه قریش یكپارچه كمر همت به نابودی و یا تحریف قرآن بگیرند؛ و حكمت خداوندی به این تعلق گرفته كه به جهت حفظ و صیانت از قرآن، بیان موجود را در اثبات ولایت اختیار كند.
اما آیاتی كه دلالت بر ولایت و امامت و خلافت بلافصل امام علی دارند، به همراه بیان آن، ولو با كمك قرائن خارجیه به شرح زیر است. آیات متعددی از قرآن(در حدود 200 آیه) به كمك اسناد قطعی شیعه و سنی در شأن علی(ع) و مقامات و اوصاف خاص او ـ از جمله ولایتش ـ و گاهی نیز در شأن علی، فاطمه، حسن و حسین(علیهم السلام) نازل شده است. مثل:
1- آیه شریفه: «إنما ولیكم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزكوة و هم راكعون» یعنی سرپرست و ولی شما تنها خداست و پیامبر او و آنها كه ایكان آورده اند، همانها كه نماز را بر پا می دارند و در حال ركوع زكات می دهند.(مائده/55) این آیه به "آیه ولایت" معروف است، و آن كس كه در حال ركوع زكات داد، به تصریح تاریخ ـ ولو در منابع اهل سنت ـ امیر المومنین بوده است.
2- آیه شریفه : «فمن حاجك فیه من بعد ما جاءك من العلم فقل تعالوا ندع أبناءنا و أبناءكم و نساءنا و نساءكم و أنفسنا و أنفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله علی الكاذبین» یعنی هر گاه بعد از علم و دانشی كه (در باره مسیح) به تو رسیده، (باز) كسانی با تو به محاجه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت كنیم شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت كنیم و شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت كنیم شما هم از نفوس خود، آنگاه مباهله كنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.(آل عمران/ 61) در این آیه كه به "آیه مباهله" معروف است، خداوند متعال از زبان پیامبرش با تعبیر "أنفسنا" از حضرت علی (ع) یاد می كند. این فضیلت كافی نیست تا اهل صلاح را، لااقل، به مشورت با علی(ع) در امر خلافت وادارد؟! و این كه دشمنان علی صلاحیت خلافت رسول اكرم(ص) را نداشته باشد!؟
3- آیه شریفه : «... الیوم یئس الذین كفروا من دینكم فلاتخشوهم و اخشون الیوم أكملت لكم دینكم و أتممت علیكم نعمتی و رضیت لكم الاسلام دینا ...» یعنی امروز كافران از (زوال) آئین شما مایوس شدند، بنا بر این از آنها نترسید و از (مخالفت) من بترسید، امروز دین شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را بعنوان آئین (جاودان) شما پذیرفتم...(مائده/ 3) این آیه كه به "آیه اكمال دین" معروف است، واقعه غدیر خم را یاد آوری می كند كه در آن روز پس از نصب امام علی(ع) به جانشینی و ولایت الهی، این آیه شریفه نازل شد. به شهادت این آیه، پس از نصب ولایت بود كه دین اسلام كامل شد و كافران مایوس شدند، زیرا آنها در این فكر بودند كه پس از رحلت پیامبر، دیگر دین اسلام رهبری ندارد و می شود آن را نابود كرد و از بین برد.
4- آیه شریفه: « و قال نبیهم ... قال إن الله اصطفیه علیكم و زاده بسطة فی العلم و الجسم ... إن فی ذلك لآیة لكم إن كنتم مؤمنین» (بقره/247و 248) كه در این آیه شریفه خداوند متعال داستان یكی از انبیاء بنی اسرائیل را بیان می كند كه برای خود جانشینی انتخاب می كند و برای آن جانشین خود خصوصیات و ویژگیهایی را بیان می دارد.
نكته مهم اینجا است كه بطور مسلم خداوند نمیخواهد فقط داستان نقل نماید، و لذا مسلمانان باید توجه داشته باشند كه اگر بخواهند برای پیامبر خدا(ص) جانشینی انتخاب شود این ویژگیها را باید داشته باشد، و بطور قطع در زمان صدر اسلام و پس از رحلت رسول اكرم(ص) هیچ كس به غیر از امام علی(ع) این شرائط را نداشت. و جای تأسف است كه به این آیات الهی كه بطور صریح ملاك و معیار جانشین پیامبر را بیان می دارد توجهی نشده است.
بعد از آن كه تصریح به نام علی و اولاد او در قرآن ممكن نبوده، این اشارات و تآكیدات قرآنی كافی است تا دلهای سالم را هدایت كند. آیات بسیار دیگری هم هست كه این مقال گنجایش ذكر آنها را ندارد.
یكی از محدثین اهل تسنن، به نام حاكم حسكانی حنفی(متوفای 490 ه.ق) دو جلد كتاب، به نام "شواهد التنزیل"، نگاشته و در آنجا 210 آیه قرآن را ذكر كرده كه همگی در شأن علی(ع) و خانواده اش نازل شده اند. عالمان و دانشمندان شیعه نیز كتب متعددی در این باره به رشته تحریر در آورده اند. برای نمونه به كتاب شریف "فضائل الخمسة فی الصحاح الستة" در5 جلد، اثر حضرت آیت الله فیروز آبادی مراجعه شود.
بنابر این توجه به این نكات ضروری است:
1) گرچه در قرآن اشاره صریح، بدین معنا كه ذكر نام از اهلبیت شده باشد نیست ولی باید توجه داشت كه آیات بسیاری در قرآن هست كه اشاره مستقیم و غیرقابل انكار به مسأله امامت و رهبری جامعه اسلامی پس از رسول اكرم(ص) دارد.
2) از آنجا كه به تصریح پیامبر اكرم(ص) قرآن كریم و عترت (اهلبیت)، هر دو در كنار هم قرار دارند و توصیه زیادی بر تمسك به این دو از طرف حضرت(ص) شده ، و حتی اهل سنت نیز این روایات را آورده اند، جایگاه رفیع امامت و رهبری امت اسلامی بر هیچ انسان آگاهی مخفی نیست. و قابل توجه اینكه آنچه از قرآن كریم راجع به امامت و جایگاه امامت در قرآن استفاده و اثبات می شود همگی به استناد سخنان و روایات صریحی است كه در این باره از امامان معصوم(ع) به ما رسیده است. بنابر این اثبات امامت از قرآن كریم توجیه نیست، بلكه تفسیر آیات الهی است كه توسط آن امامان معصومی تفسیر شده كه به حق از هر فردی شایسته و لایق تر هستند برای بیان مراد الهی. كسی نگوید استدلال به كلام امامان بر ولایت خودشان دوری است؛ چرا كه به موجب روایات متواتر از همه فرق اسلامی، و تصریح همه علمای شیعه و سنی، امامان اهل بیت لااقل مفسر قرآن هستند، و قول آنان در تفسیر حجت بر عالمیان است.
برای مطالعه بیشتر علاوه بر مراجعه تفسیر نمونه، ج4، ص309 ، می توانید به كتاب "اهل بیت در قرآن" نوشته دكتر نقی پورفر و كتاب "اهل بیت در قرآن و حدیث" نوشته محمدی ری شهری و "پیام قرآن" ج9، كه در مورد "امامت در قرآن" است، نوشته آیت الله مكارم شیرازی مراجعه نمایید.
پیروز باشید.

 

*******************


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: میلاد ها